چیزهایی که نگفتم

 

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست

نگفتم : عزیزم این کار را نکن

نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم

 

حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم

نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است

گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آن را سد نخواهم کرد

 

حالا او رفته، و من

تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم

نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود

فکر می کردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد

 

اما حالا تنها کاری که می کنم

گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم

نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم

نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت

 

 

او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم

 

 

 

بهاری باشید

نظرات 1 + ارسال نظر
حاجیه چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
وایییی آهنگ وبلاگتون چقدر قشنگه به خاطر آهنگش دلم نمیاد ببندمش .........
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد