زخم عشق
پاره ای وقتها٬ دلتنگ و سرشار از حس بودن و نبودن......
تمام آسمان مهتابی را میگردی و باز نگاه میکنی به آسمان
تنها یک ستاره آن بالا بالاها روشن ترین است. عشق
همان چلچراغ است٬ و تنها عاشقان اهل رنجند
و من عشق پیراهن خود کرده ام همیشه تا......
و عشق یعنی تو.....
شادی های شما همان غم های شماست که نقابش را برداشته است.
و جامی که خنده هایتان از ان می جوشد همان است که از اشک هایتان پر شده بود.
هر چه غم عمیق تر وجور شما را می کاود گنجایشی فراختر برای شادی خواهید داشت.
آیا آن عود که آهنگش دل شما را می نوازد همان چوبی نیست که دلش را با تیغ تیز تهی کرده اند؟
وقتی شاد و خرم هستی به اعماق قلبت نگاه کن تا ببینی که این قلب همان است که تو را غمگین کرده بود.
و هنگامی که غم بر تو چیره شود باز در قلبت نگاه کن تا براستی ببینی در فراق آنچه قلبت را از شادی پر کرده بود گریه می کنی.
و هنگامی که یکی از ان دو در کنارت نشسته است بیاد ار که آن دیگری نیز در بستر تو به خواب رفته است.
جبران خلیل جبران